سفارش تبلیغ
صبا ویژن

پاتوق دختر و پسرای باحال

آمریکا: داستان دختر ایرانی و عروسی با مرد آمریکایی و شکنجه تجاوز

آمریکا: داستان دختر ایرانی و عروسی با مرد آمریکایی و شکنجه تجاوز - آمریکا: داستان دختر ایرانی و عروسی با مرد آمریکایی و شکنجه تجاوز

دختر ایرانی گفت: زمانی که در ایران بودم از طریق اقوامم که در اورنج کانتی زندگی می کردند با یک مرد امریکایی آشنا شدم.

آمریکا: داستان دختر ایرانی و ازدواج با مرد آمریکایی - دختر ایرانی - عکس دختر ایرانی - عشق دختر ایرانی - دختر ایرانی عاشق - شکنجه دختر ایرانی عکس تزیینی است


یک زن ایرانی که به خاطر شکنجه های شوهر امریکایی اش از خانه فرار کرده بود با شکایت به مقامات قضایی لس آنجلس خواستار تامین جانی شد. این زن 24 ساله ایرانی که نامش فاش نشده است ماه مه سال 2005 با یک امریکایی که سال ها از خودش بزرگ تر بود ازدواج کرد، اما با آغاز زندگی مشترک تحت شکنجه های بی رحمانه مرد امریکایی قرار گرفت و سرانجام ژوئن سال 2006 مجبور به فرار از خانه شد. زن فراری ایرانی که در این مدت در پناه یک زوج ایرانی زندگی می کرد، پس از آنکه با تماس های تلفنی تهدیدآمیز مواجه شد به مقامات قضایی لس آنجلس شکایت کرد

زن ایرانی در شرح داستان زندگی خود گفت: زمانی که در ایران بودم از طریق اقوامم که در اورنج کانتی زندگی می کردند با یک مرد امریکایی آشنا شدم و با وجود اینکه او سال ها از خودم بزرگ تر بود پذیرفتم با او عروسی کنم. به این ترتیب ماه مه سال 2005 به لس آنجلس سفر کردم و مراسم عروسی ما برگزار شد، در آن زمان من شوهرم را نمی شناختم و نمی دانستم او چه خصوصیاتی دارد، اما هرگز تصور نمی کردم این ازدواج چنین سرنوشت تلخی را برایم رقم بزند. وی افزود: چندی پس از آغاز زندگی مشترک‌مان متوجه شدم شوهرم بچه دار نمی‌شود، به همین خاطر به او گفتم برای معالجه باید نزد پزشک برود، او با شنیدن این حرف به شدت عصبانی شد و مرا به باد کتک گرفت و گفت: منظور من از حرفی که زده ام این است که او مردی پیر است و به درد زندگی نمی‌خورد، حال آنکه من اصلاً چنین منظوری نداشتم.

این زن ایرانی داستان شکنجه شدنش را اینگونه بیان کرد: از آن زمان به بعد شکنجه های شوهرم شروع شد، او هر بار به بهانه‌ای مرا زیر مشت و لگد می گرفت و آن قدر کتک می‌زد که از حال می‌رفتم، اما موضوع به همین جا ختم نشد. همسرم مدتی پس از ازدواج مان نوع تازه ای از شکنجه را در موردم اعمال کرد. او مرا در اتاقی حبس و وادار می کرد با مردان غریبه رابطه جنسی داشته باشم و مورد تجاوز قرار گرفته و تن فروشی کنم. زن 24 ساله افزود: شرایط برایم سخت و غیرقابل تحمل بود اما هیچ راه چاره یی نداشتم. من ساکن اورنج کانتی بودم و در آنجا هیچ کسی را نمی شناختم و نمی دانستم برای رهایی از این وضعیت باید چکار کنم، چندی بعد متوجه شدم باردار شده‌ام، این در حالی بود که شکنجه های شوهرم همچنان ادامه داشت و سلامتی و جانم در معرض خطری جدی بود، بالاخره ماه ژوئن سال 2006 از خانه فراری شدم و به یک مسجد پناه بردم. آن زمان من هیچ پولی نداشتم حتی 25 سنت برای تلفن زدن هم همراهم نبود. در مسجد وقتی داستان زندگی ام را شنیدند مرا به یک مرکز مراقبت از زنان بی سرپرست تحویل دادند و چند روزی در آنجا بودم تا اینکه یک روز چشم پزشک ایرانی به نام محسن مرا در آن مرکز دید و وقتی داستان زندگی ام را شنید پذیرفت که از من مراقبت کند


+ نوشته شده در پنج شنبه 88/7/23 ساعت 2:11 صبح توسط سارا | نظر